ترجمه و متن مبحث تعریف بیع از کتاب البیع امام خمینیpdf
دانلود ترجمه و متن همراه با اعراب کتاب البیع امام خمینی رحمة الله علیه از ابتدای تعریف بیع تا پایان دلیل سوم صحت معاطات pdf
ترجمه و متن اعراب گذاری شده ی کتاب البیع امام خمینی رحمة الله علیه ( از ابتدای تعریف بیع تا پایان دلیل سوم صحت معاطات) در حجم 75 صفحه پی دی اف ( pdf ) به صورت تحت اللفظی
مخفی نماند که كتاب البيع تأليف امام خمينى (سيد روح الله موسوى خمينى) به بررسى استدلالى مباحث و فروعات فقهى بيع و آداب تجارت از ديدگاه اسلامى به زبان عربى پرداخته، و مباحث مربوط به حكومت اسلامى و احكام اجتماعى اسلام به ويژه مبحث ولايت فقيه در آن ارائه شده است.
كتاب البيع ، حاصل دروس خارج فقه امام خمينى در حوزه علمیه قم و پس از آن در نجف مىباشد و به روش فقه استدلالى تدوين شده كه توسط مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى مورد تحقيق قرار گرفته است. ساختار كتاب بر اساس كتاب البيع شيخ انصارى تنظيم شده است.

فهست مطالب فایل
|
تعريف البيع
تعريف الشيخ الأعظم و ردّه
تعريف المحقّق النائيني و ردّه
تعريف المحقّق الأصفهاني و ردّه
وجاهة تعريف المصباح
توهّمات حول تعريف المصباح و دفعها
تغاير البيع الاصطلاحي و اللغوي
منع المحقّق الأصفهاني لدعوى تبادر التمليك و ما يرد عليه
حول التمسك بالإطلاقات في المعاملات
وضع ألفاظ المعاملات للمسبّبات
المبحث الثاني في أقسام البيع بحسب الأسباب
القسم الأوّل: المعاطاة
أدلّة صحّة المعاطاة
الدليل الأوّل: السيرة العقلائيّة
الدليل الثاني: آية الحلّ
المراد بالحلّية و الحرمة
الإشكال في إطلاق الآية و الجواب عنه
جواب آخر في دفع الإشكال
الدليل الثالث: آية التجارة
بخشی از فایل به عنوان نمونه |
تَعْرِيفُ اَلْبَيْعِ
إِذَا عَرَفْتَ مَا تَقَدَّمَ فَاعْلَمْ: أَنَّهُ قَدْ عُرِّفَ اَلْبَيْعُ بِتَعَارِيفِ عَدِيدَةٍ، لاَ دَاعِيَ لِنَقْلِهَا وَ تَضْعِيفِهَا، إِلاَّ مَا أَفَادَهُ اَلْمُحَقِّقُونَ اَلْمُتَأَخِّرُونَ.
تَعرِيفُ اَلشَّيْخِ اَلْأَعْظَمِ و رَدُّه:
فَقَد عَرَّفَهُ اَلشَّيْخُ اَلْأَعْظَمُ بَعْدَ الإِشْكَالِ فِي سَائِرِ التَّعَارِيفِ: بِإِنْشَاءِ تَمْلِيكِ عَيْنٍ بِمَالٍ
وَ هُوَ قَرِيبٌ مِمَّا عَرَّفَهُ بَحْرُ العُلومِ عَلَىٰ مَا حُكِيَ عَنْهُ: بِأَنَّهُ إِنْشَاءُ تَمْلِيكِ الْعَيْنِ بَعِوَضٍ عَلىٰ وَجْهِ التَّرَاضِي.
نَعَمِ يُرَدُّ عَلَى اَلثَّانِي مَا لَا يُرَدُّ عَلَى الأَوَّلِ وَ هُوَ أَنَّ مُقْتَضىٰ إِطْلَاقِهِ جَوَازُ جَعلِ الْعِوَضِ مِمَّا لَيْسَ بِمَالٍ وَ قَدْ تَقَدَّمَ اِعْتِبَارُهُ فِي مَاهِيَّةِ اَلْبَيْعِ عرفاً.
و كَذَا يَرُدُّ عَلَيْهِ إِخْلاَل زِيَادَةِ قيد اَلتَّرَاضِي بالمقصود لِعَدَمِ اِعْتِبَارِهِ فِي مَفْهُومِ الْبَيْعِ عُرْفاً بِلَا شُبْهَةٍ.
وَ يُرَدُّ عَلَيْهِمَا أَنَّ الإنْشاءَ غَيرُ اَلْبَيْعِ فَإِنَّ حقيقَتَه نَفْسُ اَلتَّبْدِيلِ لاَ إِنْشَاؤُهُ وَ كَذَا لاَ يَعْتَبِرُ فِيهِ التَّمْلِيكُ وَ كَذَا لاَ يَعْتَبِرُ أَنْ يَكُونَ اَلْمُعَوَّضُ عَيْناً كَمَا تَقَدَّمَ .
تعریف بیع:
حال که مطالب بیان شده را فهمیدی پس بدان که: برای بیع تعاریف متعددی بیان شده است که انگیزه ای به بیان و نقد و بررسی آن نیست و فقط آنچه که محققین متاخّر، بیان کرده اند، بررسی می شود:
تعریف شیخ انصاری از بیع و ردّ آن:
شیخ انصاری@ بعد از نقد و بررسی سایر تعاریف، بیع را این گونه تعریف می کند:« إنشاء تملیک عین در مقابل مال».
و این تعریف، به تعریف حکایت شده از سید بحر العلوم نزدیک است. سید بحر العلوم بیع را این گونه تعریف می کند: «انشاء تملیک عین در برابر عوض، بر وجه تراضی».
و اشکالی که فقط بر تعریف سید بحر العلوم وارد است و بر تعریف شیخ انصاری وارد نیست، این است که: مقتضای اطلاق عوض، این است که آنچه که مال نیست، جایز است عوض قرار داده شود. و حال این که سابقاً گذشت که در ماهیت بیع، از لحاظ عرف، مالیّت شرط است.
و همچنین بر تعریف سید بحر العلوم اشکال دیگری وارد است وآن این است که قید تراضی در تعریف، زاید است و إخلال به مقصود را در پی دارد؛ چرا که بدون هیچ شک و تردیدی، این قید در معنای بیع، از لحاظ عرف، معتبر نیست.
و اشکالاتی هم، بر هر دو تعریف فوق[1] وارد است، از جمله این که:اولاً انشاء، از حقیقت بیع خارج است چرا که حقیقت بیع، نفس مبادله است نه انشای مبادله . و ثانیاً در ماهیت بیع، تملیک نیز معتبر نیست.و ثالثاً همان طور که سابقا گذشت، لازم نیست که مُعوَّض، عین باشد.
تَعْرِيفُ اَلْمُحَقِّقِ النائيني وَ رَدُّهِ:
وَ مِنْ ذلِكَ يُعرَفُ اَلْإِشْكَالُ فِي تَعْرِيفِهِ بِأَنَّهُ تَمْلِيكُ عَيْنِ بَعُوضٍ فِي ظَرْفٍ تَمَلُّكِ اَلْمُشْتَرِي
وَ الْعَجَبُ أنَّ مَنْ عَرَّفَهُ بِذَلِكَ أَرَادَ اَلتَّخَلُّصَ عَنْ كَوْنِ اَلْبَيْعِ إِيقَاعاً فَقَالَ لَازِمُ تَعْرِيفِ الشَّيخِ أَن يَكُونَ الْبَيْعُ إِيقاعاً وَ غَيْرَ مُتَوَقِّفٍ عَلَى اَلْقَبُولِ
وَ أَنْتَ خَبِيرٌ بِأَنَّ تَعْرِيفَهُ بهذا أَيْضاً يَقْتَضِي كَوْنَهُ إِيقَاعاً لَوْ كَانَ ذَلِكَ إِيقَاعاً لِأَنَّ تَمْلِيكَهُ فِي ظَرْفِ تَمْلِكِ الْمُشْتَرِي إِيقَاعٌ وَ مِنْ فِعلِ اَلْبَائِعِ وَ مَا لاَ يَكُونُ إِيقَاعاً هُوَ اَلتَّمْلِيكُ وَ اَلتَّمَلُّكُ: أَيْ الماهِية اَلاِعْتِبَارِيَّةُ اَلْمُتَقَوِّمَةُ بِهِمَا وَ لاَ يُخرِجُ اَلتَّمْلِيكُ بِمُجَرَّدِ كَوْنِهِ فِي ظَرْفِ اَلْقَبُولِ عَنْ كَوْنِهِ إِيقاعاً.
تعریف محقق نائینی از بیع و ردّ آن:
از مطالب بیان شده، اشکالات تعریف محقق نائینی@ دانسته می شود.ایشان بیع را به این گونه تعریف کرده اند:تملیک عین در برابر عوض در همان ظرف تملّک مشتری.
و آنچه که جای تعجب دارد این است که هدف محقق نائینی@ از این تعریف، رهایی از اشکال إیقاع بودن بیع است، چرا که ایشان می فرمایند: لازمه تعریف شیخ انصاری@، ایقاع بودن بیع است و در نتیجه متوقف بر قبول نیست.
و تو آگاه هستی که اگر مقتضای تعریف شیخ انصاری@، ایقاع بودن بیع است، تعریف محقق نائینی@ نیز مقتضای ایقاع بودن بیع است، چرا که تملیک عین، در ظرف تملّک مشتری، ایقاع است و از افعال بایع است و حال آنچه که ایقاع نیست، تملیک و تملّک است:یعنی یک ماهیت اعتباری که قِوامش به تملیک و تملّک است و به مجرد وقوع تملیک در ظرف قبول مشتری، موجب خروج بیع از ایقاع بودن، نمی شود.
تَعْريفُ الْمُحَقِّقِ الأَصْفَهَانِيِّ وَ رَدُّه
وَ أَرْدَأُ مِنَ الْكُلِّ مَا عَرَفَهُ بَعْضُ أَهْلِ اَلتَّحْقيقِ فِي تَعلِيقَتِهِ بَعدَ النقْضِ عَلَى تَحْدِيدِ اَلشَّيْخِ بِجُمْلَةٍ مِنَ اَلْمَوَارِدِ اَلَّتِي يشكل اِلتِزَامَ كَوْنها تمليكا
منها: بِيعُ اَلعَبْدِ مِمَّنْ يَنْعَتِقُ عَلَيهِ فَإِنَّ الملك التَّحقيقي إِنْ كَانَ ممتنعا شَرَعاً أَوْ عَقْلاً فَلاَ فَرْقَ بَيْنَ زَمَانٍ طَوِيلٍ أَوْ قَصِيرٍ
و مِنْهَا بَيعُ الْعَبْدِ مِنْ نَفْسِهِ فِي بَعْضِ الْمَوَارِدِ لِعَدَمِ الْفَرَقِ فِي الاِمْتِناعِ بَيْنَ الزَّمَانَيْنِ أَيْضا
و مِنْهَا شِرَاءُ الْعَبْدِ تَحْتَ الشِّدَّةِ مِنَ الزَّكَاة
و مِنْهَا اشْتِرَاءُ آلَاتِ الْمَسْجِدِ وَ الْقَنْطَرَةُ مِنَ الزَّكَاة
و مِنْهَا الْبَيْعُ بِإِزَاءِ سُقُوطِ الْحَق
قَالَ وَ لاَ يَبْعُدُ أَنْ يُقَالَ إِنَّ اَلْبَيْعَ جُعِلَ شَيْءٌ بِإِزَاءِ شَيْءٍ فَيَخْتَلِفُ أَثَرُهُ بِحَسَبِ الْمَوَارِدِ انْتَهىٰ
تعریف محقق اصفهانی از بیع و ردّ آن:
بدتر از همه تعاریف، تعریف محقق اصفهانی@است که بعد از نقض تعریف شیخ انصاری@ با مثال هایی که تملیک نیست[2]، بیان شده است:
از جمله موارد نقض تعریف شیخ انصاری @ که محقق اصفهانی@ بیان می دارد، عبارت است از:
- بیع عبدازمنْ يَنْعَتِقُ عَلَيهِ،یعنی پدری که ابوین خود را ، که برده هستند می خرد، که تا آنها را خرید آزاد می شوند و پسر مالک ابوین خود نمی شود.بنابراین ملکیت تام اگر شرعا یا عقلاً ممنتع باشد، فرقی بین زمان طولانی و اندک نیست.
- بیع عبد از خودش در بعضی موارد، فرقی بین زمان طولانی و اندک از جهت ممتنع بودن ملکیت، نیست
- خریدن عبد تحت سختی از مال زکات، در اینجا بایع مالک زکات نیست.
- خریدن وسایل مسجد و ساخت پل از مال زکات[3]
- بیع در مقابل سقوط حق
محقق اصفهانی بعد از ذکر این موارد نقض، در تعریف بیع می گوید: بیع عبارت از قرار دادن چیزی در برابر چیزی دیگر است ، بنابراین اثر بیع به حسب موارد، متفاوت می شود.
______________________
[1] . تعریف شیخ انصاری و تعریف سید بحر العلوم.
[2] . مواردی وجود دارد که بیع محقق می شود ولی تملیک و تملکی در کار نیست
[3] . اگر حاکم شرع از زکات برای مسجد وسائلی خرید واضح است که او مالک زکات نیست و همچنین نمی تواند آن را به کسی تملیک کند ولی در عین حال بیع محقق است.

My Account
There are no reviews yet.